سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لحظه های از دست رفته


ساعت 6:49 عصر یکشنبه 87/6/24

سایه ی سیاه ادمک در اتوبان طول ودراز شروع میکند به راه افتادن ادمک به ساختمان های بلندو کوتاه نگاه میکرد به چراغ های خانه ها که بعضی از ان ها روشن بود وبعضی دیگر خاموش.

چرا؟ دلیل خاموش بودن بعضی از این چراغ ها چیست صاحبانش کجاهند.  شاید مهمانی ، مسافرت ، یا اصلا خونه شاید خالی باشد وشاید هم صاحبش مرده باشد شاید شایدواین شایدها

ودر خانه هایی که چراغشون روشن است چه خبره کاش در همشون جشنو خوشی بود ولی حیف که نیست .

ادمک به همه ی اینها فکر کرد ولی دوباره به یاد این افتاد که برای چی اواره این اتوبان شده است دست سایه اش را گرفت وبا بغض و گریه به راهش ادامه داد.

نظر یادتون نره.        


¤ نویسنده: مهرناز رجایی

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
7
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
3724

:: درباره من ::

لحظه های از دست رفته

مهرناز رجایی
عاشقانه بیبهانه دیوانه کنننده همچون مجنون دوستت دارم

:: لینک به وبلاگ ::

لحظه های از دست رفته

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::